ستاره‌ای كه با قرآن درخشید

احسان ذاكری، جوانی كه قرآن را نه تنها حفظ كرد، بلكه با رفتار و اخلاق خود، آن را در دل‌ها جاری ساخت، در جریان جنگ تحمیلی 12 روزه و حمله رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. داستان زندگی او، حكایتی از عشق به كلمات الهی و ایستادگی در راه حقیقت است.
احسان یكی از همان جوانانی بود كه انگار خداوند از میان همه گل‌های باغ زندگی برگزیده بود؛ نه تنها برای حفظ كلماتش، بلكه برای جاری ساختن آن‌ها در جان و جهان. قصه زندگی او از كوچه‌ای ساده در یك خانواده مؤمن آغاز شد و به قله‌ای رسید كه كمتر كسی توان صعود به آن را دا

1404/06/27
|
00:26

ماجرای نهم
ستاره‌ای كه با قرآن درخشید
روایت زندگی و شهادت احسان ذاكری، حافظ قرآن
این روایت برگرفته از مستند رادیویی «شهدا» به تهیه‌كنندگی سمیرا قنبری (رادیو قرآن) است.

احسان ذاكری، جوانی كه قرآن را نه تنها حفظ كرد، بلكه با رفتار و اخلاق خود، آن را در دل‌ها جاری ساخت، در جریان جنگ تحمیلی 12 روزه و حمله رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. داستان زندگی او، حكایتی از عشق به كلمات الهی و ایستادگی در راه حقیقت است.
احسان یكی از همان جوانانی بود كه انگار خداوند از میان همه گل‌های باغ زندگی برگزیده بود؛ نه تنها برای حفظ كلماتش، بلكه برای جاری ساختن آن‌ها در جان و جهان. قصه زندگی او از كوچه‌ای ساده در یك خانواده مؤمن آغاز شد و به قله‌ای رسید كه كمتر كسی توان صعود به آن را دارد؛ قله‌ای كه نامش «شهادت» است.
پدر و مادرش بارها گفته‌اند كه احسان از همان خردسالی رنگ و بویی دیگر داشت. مادرش به یاد می‌آورد: «وقتی كلاس سوم دبستان بود، دیدیم مسجد شریفیه اطلاعیه زده برای ثبت‌نام حافظان قرآن. به احسان گفتم: می‌خواهی اسمت را بنویسم؟ با شوق گفت: بله! اسمش را نوشتم. از همان روز دلش پر كشید سمت قرآن.» این شوق كودكانه خیلی زود به جرقه‌ای مقدس در وجودش تبدیل شد.
احسان شب‌ها مادرش را از خواب بیدار می‌كرد و می‌گفت: «مامان! پاشو از من قرآن بپرس. استادام دعوام می‌كنند. من باید قرآن را یاد بگیرم.» گریه می‌كرد، التماس می‌كرد و آیات خدا را زمزمه می‌كرد. همین عشق كودكانه، او را به محضر استادان خاكپور و چمنی رساند و مسیر حفظ قرآن آغاز شد.
حفظ قرآن برای احسان تنها یك هدف علمی نبود، یك زندگی بود. مادرش با صبر و عشق همراهش شد. بارها و بارها آیات را در خانه از او پرسید تا در ذهنش جا بگیرند. او با شوقی وصف‌ناشدنی كلمات خدا را به جان می‌سپرد تا جایی كه توانست حافظ كل قرآن شود.
پدر شهید می‌گوید:«احسان همه زندگی‌اش را بر مبنای قرآن می‌چید؛ چه درس، چه دانشگاه، چه كار. این انتخاب از سر اجبار نبود، عشق خودش بود. او واقعاً برای منِ پدر هم الگو بود. همیشه قرآن را سرلوحه برنامه‌هایش قرار می‌داد.»
احسان نه‌تنها حافظ قرآن، كه حافظ خلق قرآنی بود. مادرش با اشك می‌گوید: «وقتی قرآن می‌خواند، من آرامش می‌گرفتم. از او می‌خواستم سوره نور آیه 35 را بخواند. وقتی می‌خواند، چهره‌اش تغییر می‌كرد. نور عجیبی در صورتش می‌دیدم… نمی‌توانم وصف كنم. انگار با قرآن یكی شده بود.»
اخلاق و رفتارش نیز قرآن را تداعی می‌كرد. دوستانش او را جوانی آرام، مهربان و نورانی می‌دانستند. كنار او كه می‌نشستی، بی‌اختیار آرام می‌شدید. صداقت و لبخندش، هر دلی را نرم می‌كرد.
اما زمانه، تقدیری دیگر برایش نوشته بود. روزهایی كه رژیم صهیونیستی در جنگ تحمیلی 12 روزه موشك بر سر خانه‌های مردم می‌ریخت، نام احسان ذاكری در فهرست شهیدان ثبت شد. جوانی كه می‌توانست سال‌ها در مسیر علم و خدمت بدرخشد، قربانی جنایتی شد كه هیچ مرزی از انسانیت نمی‌شناسد.
شهادتش برای خانواده‌اش باوركردنی نبود. مادر هنوز هم می‌گوید: «هر بار قرآن می‌خوانم، انگار صدای او را می‌شنوم. خانه هنوز پر است از زمزمه‌هایش.» دوستانش هم در سوگ او می‌گویند: «اگر احسان شهید نمی‌شد، پس چه كسی باید شهید می‌شد؟ خدا گلچین كرد و او را برد.»
احسان ذاكری اكنون در میان ستارگان آسمان شهادت آرام گرفته است. اما حقیقت این است كه او زنده‌تر از همیشه است. هر بار كه جوانی در راه قرآن قدم برمی‌دارد، هر بار كه آیه‌ای با صداقت خوانده می‌شود، روح او نیز لبخند می‌زند. او ستاره‌ای بود كه با قرآن درخشید و با شهادت جاودانه شد.

دسترسی سریع